برگزیدگان اانجمن فیلم کوتاه ایران

ساخت وبلاگ
پیش نوشت ۱: به وضوح و از قصد تیتر تند و تیز و البته کمی تا قسمتی منفی برای این نوشته انتخاب کردم. حقیقت اینه که اصلا این متن رو نوشتم که توضیح بدم، چرا بنظرم علی رغم نگاه عموما ستایش آمیزی که در طول این چند هفته به هوشنگ ابتهاج و آثارش شده، در حقیقت تلقی جامعه نسبت به افرادی مثل ابتهاج کاملا منفیه. حقیقت بعدی هم اینه که هرچند می دونم اهمیتی برای کسی نداره، ولی خواستم تاکید کنم، قطعا نگاه شخص من به افرادی مثل ابتهاج مثبته. پیش نوشت ۲: این متن تعمدا به خوانش چپی که میشه از آثار ابتهاج کرد کاری نداره و اصلا مساله ی این متن نیست. هرچند که برای فهم تفکر ابتهاج بنظرم جالبه اگر در حد یک بررسی این زندگی ایده آلیستی که در تفکر چپ نویدش داده میشه و این نگاه غیرواقعی که در ادبیات رمانتیک نسبت به معشوق وجود داره رو با اغماض همسنگ گرفت. پیش نوشت ۳: امیدوارم خیلی معلوم نباشه که این متن رو در جریان یکی از بی خوابی های گاه و بی گاهم نوشتم. هوشنگ ابتهاج رفت. در اینکه ابتهاج یکی از مهمترین شاعران تاریخ معاصر ایرانه فکر نکنم کسی شک داشته باشه اما بنظرم یک نکته ی مهم در خصوص ابتهاج تا اندازه ی زیادی مغفول مونده. (+ مصرانه بهتون توصیه می کنم یادداشت صفی یزدانیان درباره ی دیدارش با ابتهاج رو بخونید) آقای ابتهاج هرگز هیچ عکسی از معشوقه شون گالیا نداشتن و در این متن، صفی یزدانیان خاطره ی دادن عکس گالیا (که دوست مادر صفی یزدانیان بوده رو) به آقای ابتهاج تعریف می کنه. در بخشی از این یادداشت صفی یزدانیان اومده: هوشنگ ابتهاج سال های سال، به عبارت دیگه یک عمر (چیزی نزدیک به هفتاد سال) با خیال معشوقه اش زندگی کرده. این خیلی چیز عیجبیه. شما همین الان تشریفتون رو ببرید پیش روانشناس. بگید سال های ساله به ف برگزیدگان اانجمن فیلم کوتاه ایران...
ما را در سایت برگزیدگان اانجمن فیلم کوتاه ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7paradisod بازدید : 86 تاريخ : جمعه 21 بهمن 1401 ساعت: 0:52

پیش نوشت ۱: در یادداشت قبل کمی درباره ی اینکه چرا فکر می کنم هوشنگ ابتهاج دچار وسواس فکری بود توضیح دادم، اما بهتر دیدم حداقل برای خودم، یک بار این وسواس فکری رو با واژه ها و به شکلی دیگه ای توضیح بدم.پیش نوشت ۲: راستش برای توضیح اون معنایی از وسواس فکری که مدنظرمه دنبال یک دوگانه بودم. با وجود اینکه این دو کلمه هم بنظرم واژه های مناسبی نیستن و باید کلمه هایی مناسب تر از این ها هم پیدا بشه، اما با توجه به ملموس بودن این عبارات، ترجیح دادم از واژه ی مستربیوت کردن و زایش استفاده کنم. حتی شاید خودارضایی کلمه ی بهتری برای این معنایی که دنبالشم باشه، ولی حس کردم اگر کلمه ی انگلیسی اش رو به کار ببرم، شاید حس بهتری به مخاطب بده. (برای خودم که اینجوریه) منظورم از زایش هم نقطه ی مقابل خودارضایی، یعنی رابطه ج.ن.س.ی ولی از ترس فیلتر شدن و اینکه شاید داخل متن بعضیا راحت نباشن که این کلمه رو مدام بخونن، ترجیح دادم از زایش استفاده کنم. جا داره تاکید کنم هیچ کدوم از این دو واژه برای آنچه که در ذهن دارم مترادف های خوبی نیستن. خصوصا چون زایش انگار سوگیری مثبت داره و مستربیوت کردن انگار سوگیری منفی. در صورتی که اتفاقا برای معنایی که من دنبالش هستم، هیچ کدوم از این دوتا بارمعنایی مثبت یا منفی ای ندارن. هیچ کدوم ارزش بالاتری نسبت به دیگری ندارن. پیش نوشت ۳: بخشی از متن قرابت هایی با دیالکتیک هگل و خصوصا بحث تز، آنتی تز و سنتز داره. اما برای اینکه ماجرا خیلی طولانی نشه از ذکر نظرات هگل پرهیز کردم. با اتوبوس دانشگاه پایین می اومدم و مثل اکثر آدما، مجبور بودم آهنگ شادی رو گوش بدم که از رادیو پخش می شد. یه قطره اشک آروم آروم از گونه ام سرخورد اومد پایین. عینک آفتابی زدم تا آدمای کمتری ببیننم، ن برگزیدگان اانجمن فیلم کوتاه ایران...
ما را در سایت برگزیدگان اانجمن فیلم کوتاه ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7paradisod بازدید : 109 تاريخ : جمعه 21 بهمن 1401 ساعت: 0:52

پانوشت: تنها انگیزه ای که باعث شد بتونم بعد از وقایعی که در ۱۰۰ روز اخیر مملکت به سرمون اومده، دوباره دست به کیبورد بشم اینه که که فراز رفت. البته که شاید نزدیک ترین دوستم تعبیر درستی نباشه و ماجرا خیلی ملاحظات فنی داره، ولی حداقل بین دوستان ذکور، نزدیک ترین دوستم همیشه فراز بوده. القصه این پست یه دلنوشته ی شخصی درباره ی فرازه و فکر نکنم برای کسی که من و فراز رو از نزدیک نشناسه، جذابیتی داشته باشه. صد بار برای نوشتن این پست تلاش کردم، ولی نشد اون چیزی که باید بشه. تهشم به این نتیجه رسیدم که همون ترک صوتی که براش ساختم رو اینجا بزارم. پی نوشت: خیلی به لحاظ سنی حس عجیبی دارم. این که ده دقیقه می گردم دنبال اینکه در چه فرمی کمترین میزان ریش و موی سفید تووی صورتم مشخصه خودش نشون می ده پیرشدنم رو نپذیرفتم! البته خدایی این میزان سفید شدن ریش هام که در قاب های نیم رخ مشخصه یه مقداری غیر طبیعیه دیگه. (میگم نپذیرفتم)   برگزیدگان اانجمن فیلم کوتاه ایران...
ما را در سایت برگزیدگان اانجمن فیلم کوتاه ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7paradisod بازدید : 100 تاريخ : جمعه 21 بهمن 1401 ساعت: 0:52